درجه انطباق علم با واقعیت ,

menuordersearch
kiancontent.ir
۱۴۰۳/۹/۷ چهارشنبه
(0)
(0)
درجه انطباق علم با واقعیت
درجه انطباق علم با واقعیت

مقدمه:

«علم به معنای مطابقت با واقع» همیشه در پی پاسخ قطعی و یقینی بوده است اما در طول تاریخ علم بنا به فراخور مقتضیات زمانی- مکانی مسائلی حادث می‌شود که این عامل ضروری قطعیت علم را دچار خدشه می‌کند و در بخش هایی از زمان، دانشمندان و عالمان به ورطه نسبی گرایی می‌افتند اما موفقیت علوم ریاضی در گستره اکتشافات علمی پیش روی بشر مجددا مسئله قطعیت و یقینی بودن علم را مطرح می‌سازد.

 

 

علم در معنای جدید آن به دنبال واقعیت و مطابقت با واقعیت است از اینرو  قطعیت، حتمیت و تام بودن برایش بسیار مهم و ضروری ست. علیرغم تلاش های گسترده علمی اما قطعیت و حتمیت در علوم مختلف شدیدا به حوزه کاری آن علم مرتبط می‌شود من باب مثال ریاضیات با پذیرش اصول و مبادی اولیه به قطعیتی کامل و یقینی می‌رسد که امکان خطا را به صفر بسیار نزدیک می‌کند مهم نیست شما در چه سطح علمی هستید یا از چه ملیتی و تفکری هستید، نتایج اعمال یاضی و فرمول های ریاضی کاملا مشخص است و تمیز صحیح از غلط پنداری در روش های ریاضی با حد و حدود مشخص کاملا هویدا ست. اما در علوم تجربی (طبیعی) یا علوم انسانی – اجتماعی اینگونه نیست و عالمان و دانشمندان با درصدهایی از قطعیت روبرو هستند.
هر چه  حرکت مان در علوم از سمت ریاضی به انسانی متمایل می‌شود؛ قطعیت و حتمیت روبه کاستی می‌گراید. مادامی که دو بعلاوه دو در ریاضیات فقط و فقط یک جواب دارد در معادلات با یک جواب یا دسته جواب روبرو هستیم و حد و مرز مشخصی نتایج قابل تصوریم اما در علوم طبیعی از قبیل علوم زمین و علوم پزشکی و زیست شناسی اصلا و ابدا با این نتایج روبرو نیستیم با یک بازه از جواب روبرو هستیم.
 مثلا  ضربان قلب معمولا بین ۶۰ تا ۱۰۰ بار در دقیقه است.
 فشار خون نرمال (طبیعی)، به عدد سیستول کمتر از ۱۲۰ میلی‌مترجیوه و عدد دیاستول کمتر از ۸۰ میلی‌مترجیوه گفته می‌شود. معمولا فشار خون در خانم‌ها اندکی پایین‌تر از آقایان است. معمولا گفته می‌شود که در سنین پایین فشار خون در خانم‌ها چیزی در حدود ۷/۱۱ است. پس از ۴۰ سالگی و در آستانه یائسگی در حدود ۷/۱۲ و پس ۶۰ سالگی هم ۷/۱۳ فشار خون مناسبی است.
عوامل متعددی می‌توانند در ضربان قلب یا فشار خون یک فرد در طی یک شبانه روز اثرگذار باشند و این نوسان در محدوده مجاز؛ طبیعی انگاشته می‌شود. طبیعی ست تعداد ضربان قلب و فشار خون افراد مختلف متفاوت باشد و هر کس در محدوده مجاز خود کف و سقف مشخصی برای کارکرد طبیعی بدنش دارد.


در علوم انسانی- اجتماعی وقایع خودشان را در قالب پدیده ها  نشان می‌دهند و کار در این حوزه به مراتب خیلی سخت تر از علوم پزشکی و علوم طبیعی و تجربی ست. به گواه تاریخ زندگی و تفکر بشری تنوع تجربه های زیست بشری به مراتب بسیار وسیع تر از تجربه های علوم تجربی ست. همین گستره فراخ و باز علوم انسانی – اجتماعی بود که باعث شد اصل نسبیت گرایی برای مدت های مدیدی در این علم جایی برای خودش دست و پا کند اما دو دلیل باعث تغییر چرخش از این اصل شد.

 

اصل عدم قطعیت و به  چالش کشیدن آن توسط دانشمندان مطرح
اصل عدم قطعیت (به انگلیسی: Uncertainty principle) در مکانیک کوانتومی را ورنر هایزنبرگ، فیزیکدان آلمانی، در سال ۱۹۲۶ فرمول‌بندی کرد. در فیزیک کوانتومی، اصل عدم قطعیت هایزنبرگ، اظهار می‌دارد که جفت‌های مشخصی از خواص فیزیکی، مانند مکان و تکانه، نمی‌تواند با دقتی دلخواه معلوم گردد. به عبارت دیگر، افزایش دقت در کمیت یکی از آن خواص مترادف با کاهش دقت در کمیت خاصیت دیگر است.
تعبیر کپنهاگی مکانیک کوانتوم و اصل عدم قطعیت هایزنبرگ در واقع هدف‌های دوقلویی بودند که آماج حملات معتقدان به واقع‌گرایی (رئالیسم) و جبرگرایی قرار گرفتند.
آلبرت اینشتین اعتقاد داشت که تصادفی بودن حاصل جهل ما از برخی ویژگی‌های بنیادی واقعیت است، در حالی که نیلز بوهر باور داشت که توزیع‌های احتمالی بنیادین و غیرقابل تقلیل بوده و به آن اندازه‌گیری که انتخاب می‌کنیم تا انجام دهیم وابسته‌است. اینشتین و بوهر سال‌ها بر سر اصل عدم قطعیت مباحثه و مجادله می‌کردند. مشهور ترین جمله ی تاریخ نظریه ی کوانتوم، مربوط به آلبرت اینشتین است. در تلاشی از سوی دانشمندان معتقد به نسبی گرایی و تصادفی بودن جهان ادعا شده است جمله ی فلسفی انیشتین (خدا تاس نمی‌اندازد)  با یک آزمایش رد شده است.

 

حتی آنانی که به مسئله عدم قطعیت یا بهتر بگوییم به تصادفی بودن رخدادهای فیزیکی جهان معتقدند باز هم به دنبال «قطعیتی از جنس مطابقت با واقع علم» هستند.

 

تلازم جهان تصادفی، نظریه بینگ بنگ و اصل عدم قطعیت

 

اگرچه اصل عدم قطعیت در مکانیک کوانتومی پذیرفته شده است اما همین گردش از «مشاهده صرف» تجربی به «مشاهده گری و محاسبه گری » ریاضی وار و سپس کاسته شدن از جایگاه اعلای «مشاهده گری صرف» حکایت از شکست پروزه نسبی گرایی و اصل عدم قطعیت دارد به بیان دیگر اگر یک مشاهده از میان هزاران مشاهده محاسبات جدیدتر و صحیح تری را رقم بزند همان یک مشاهده تکرار شونده هزاران مشاهده پیشین را ابطال خواهد کرد!؟

 

این مشاهده و محاسبه گری؛ همان تلاشی ست که هنوز در آزمایشگاه های مختلف علمی در سطح جهان در جریان است.


اصل اول- مسئله پیچیده قطعیت : مسئله قطعیت هیچ گاه از ذهن عالمان و دانشمندان به طور کلی طرد و خارج نشد.
اصل دوم- موفقیت علوم ریاضی  

شاید قطعیت و حتمیت بی چون و چرای علوم ریاضی بوده است که پس از یک دوره نسبی گرایی محض در علوم تجربی و انسانی المان را بر آن داشته است که

 

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

aparatgooglefacebooktwiteryou
logo

دفتر مرکزی : تهران - کیانشهر - خیابان چیت ساز - پلاک 8| تلفن تماس : 09226091089 | kiancontent067@gmail.com

طراحی توسط فروشگاه ساز